English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I'll take a leap of faith. U من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sceptical U کم باور
sceptically U کم باور
credence U باور
belief U باور
incredible U باور نکردنی
believes U باور کردن
to take in U باور کردن
believed U باور کردن
tell it to the marines (Sweeney) <idiom> U باور نمیکنم
show me U دیر باور
pushover U زود باور
believe U باور کردن
disbelieving U باور نکردن
disbelieves U باور نکردن
fall guy U زود باور
fall guys U زود باور
untutored U زود باور
costive of belief U دیر باور
hard of belief U دیر باور
incredulous U دیر باور
credible U باور کردنی
unbelievable U باور نکردنی
disbelieved U باور نکردن
believable U باور کردنی
disbelieve U باور نکردن
likely U باور کردنی احتمالی
likelier U باور کردنی احتمالی
unbelievin U بی اعتقاد دیر باور
Seeing is believing . <proverb> U دیدن,باور کردن .
fairy tale U داستان باور نکردنی
fairy tales U داستان باور نکردنی
likly U باور کردنی احتمالی
to be left in disbelief <idiom> U باور نکردنی بودن
unbelievers U بی اعتقاد دیر باور
unbelievable U غیر قابل باور
to put [place] credence in something U به چیزی باور کردن
to give credence to something U به چیزی باور کردن
unbeliever U بی اعتقاد دیر باور
likeliest U باور کردنی احتمالی
really U احساس میکنم
I'd like to think that ... U من فرض میکنم که ...
i wonder he did not catch cold U تعجب میکنم
i suppose so U گمان میکنم
I dont believe a word of it ! A likely story ! Tell that to the marines! U تو گفتی ومنهم باور کردن !
to be incredulous of anything U چیزیرا دیر باور کردن
truster U باور کننده امانت گذار
i'm sure i did not mean it U باور کنیدمقصودم این نبود
putty U ادم ساده وزود باور
to believe in somebody [something] U باور کردن کسی را [چیزی را]
probable U باور کردنی امر احتمالی
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
i have got him on my brain U همیشه به اوفکر میکنم
i will note it down U یاد داشت میکنم
anticipating it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
Looking forward to it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
I'm proud of you. U من بهت افتخار میکنم.
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
i wonder at him U از دست او تعجب میکنم
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
gull U ادم ساده لوح و زود باور
inconceivable U غیر قابل ادراک باور نکردنی
an incredulous smile U لبخندی که نشانه باور نکردن باشد
gulls U ادم ساده لوح و زود باور
You must be joking (kidding). U شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
i suspect him to be a liar U گمان میکنم دروغگو باشد
i imagine he is my friend U من تصور میکنم او دوست من است
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
Am I right in thinking ... U آیا درست فکر میکنم که ...
Am I right in assuming that ...? U آیا درست فرض میکنم که ...
I've got the munchies. U یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
i imagine him to be my friend U من تصور میکنم که او دوست من است
Give the benefit of the doubt <idiom> U [باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
now nonsense now U خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
I think we are out of the woods. <idiom> U فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
I'm putting you through now. U شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin. U اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
would you mind ringing U اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
Please send me information on ... U خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> U برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
i am thankful to god U خدا را شکر میکنم خدا را شکرانه میگویم
Now I'm starting to believe it. U دارم یواش یواش قبولش میکنم.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com